شهر دزد!

شهر دزد! شب آخر احسان غذای محلی دانوب رو توی ی ماهی تابه گرم کرده بود ک فرداش تو اتاق مونده بود. بعد از ی هفته تنبلی آخر ی شب شستمش بردم در اتاق 6 بدم به دانوب. دیدمش سلام علیک کردیم منو ب هم اتاقیاش معرفی کرد. و طبق معمول همه شون از سلام… Continue reading شهر دزد!

محمد شیرازی

  محمد شیرازی روز اول که وارد پانسیون سلوک شدم، انتظارم مثل عکسای توی سایتش بود. شب اول ده تخته خوابیدم. زیاد بد نبود. فقط حرف زدن دو تا از بچه ها تا پاسی از شب، خواب از چشمای مسافر می‌دزدید. فرداشم که تذکر دادن به مرتب بودن، دیگه ز کف بدم اومد از ده… Continue reading محمد شیرازی

آژی دهاک

جای تک تک بوسه هایت، مارهایی شده اند بر دوش خاطراتم ک جوانه های امیدم را، یکایک، قربانی بقایشان میکنم. کجاست کاوه ی سرنوشت تا بگریزاندم از اهریمن غم؟ ک خم شده پشت فریدون فرخ پی امیدم.

روش مدیریت والها

دراین روش مدیریت برعکس روش معمول و غلط مچت رو گرفتم یا گات چا (got you) که به کارمند محل نمی ذاری مگر اینکه اشتباهی ازش سر بزنه، و شروع میکنی به انتقاد ( و در مورد بعضی اقراد که حتی الان که دارم درباره شون می‌نویسم قلبم تند میزنه همه کارهای خوبشوننم بی‌ارزش جلوه… Continue reading روش مدیریت والها

جلسه ی مدیریت قرارداد ها

توی جلسه ی مدیریت  قرارداد ها، شهرداری مرکزی مشهد با آقای زرین کوب یه برگه سفید در حین خواب آلودگی به دستم رسید تا بتونم روش بعد از 3 هفته یه انعکاس کوچیک از خاطراتم داشته باشم. روش این موارد رو یادداشت کردم: v      ورود به SCM 30% وقت آزاد با وجود پروژه های کرمانشاه… Continue reading جلسه ی مدیریت قرارداد ها

شب فراق

شب فراق از آلبوم شب جدایی داداش همایون: نشستیم گوشه هاشو در آوردیم. البته من حرفه ای نیستم اصلا. گوشی تشخیص میدم. شاید اشتباه میکنم. آواز اصفهان دستگاه شور   چه رفته است که امشب سحر نمی‌آید       شــبِ فــراق به پــایــان مگــر نمی‌آیـد درآمد اول اصفهان شدم به یاد تو خاموش وآن‌چنان که دگر       فـغـان هـم… Continue reading شب فراق

تك صورتت

باز تك صورتت شاه دلم مات كرد يكه سوار نگاه، قلعه خرابات كرد گرم شدم از فراق آتش دل سوختم بوسه چشم و نگاه،ثانيه ساعات كرد غرش ديو عبوس ، لرزش پاي هوس آن نفس آتشين،سيره اموات كرد هرم طلب خشك كرد، چشمه ي ذوق و طرب سيل فنا صور شد،درد ملاقات كرد تاب تب… Continue reading تك صورتت

روضه رضوان

پند و اندرز رفیقان نرود در گوشم پدرم روضه ی رضوان به دو گندم بفروختهمه گویند که در دام تو وافتاد دلم که ز دیدار توچون ماه وشی مدهوشم من چگونه همه عالم به تویی نفروشم پای بنده نگهت، شکره، از سر پوشم