آن نخلف ناخلف که قفس شد

فردا که لاله زیستن آغاز می‌کند داغش زبان شعر مرا باز می‌کند درمان یکی است طفل دل غم گرفته را غافل مشو ز اشک که اعجاز می‌کند جائی که داغ گفتن و ناگفتنش یکی است مغبون شقایق است که ابراز می‌کند از داغ شعله، شیشه‌ی می را هراس نیست خشت نپخته وحشت پرواز می‌کند چشم… Continue reading آن نخلف ناخلف که قفس شد

مارا زمانه گر شکند ساز می شویم

مارا زمانه گر شکند ساز می شویم با شعله های سرخ هم آواز می شویم گاهی به سوگ خویش نوشتیم مرثیه گاهی براه عشق غزلساز می شویم در شعر و در غزل ز برای نگار خود محو نیاز دلبر طناز می شویم گاهی برای آنکه بخندی برای تو از طنز ها سروده و طناز می… Continue reading مارا زمانه گر شکند ساز می شویم

شعر کرونا

عمه فرمودند: اي شاعر شيرين سخنم بازبگو اين. معظل ما وكل دنياست بگو چون ریشه‌ی عمر ما به کل دود شدست اشک از غم مردم جهان رود شدست تهدید کرونا عمه جان چیزی نیست ماییم و محبتی که مفقود شدست عمه فرمودند: در خواب بدم ندايي آمد بر خيز از نو گل خوب تو خبر… Continue reading شعر کرونا

علی آقا جوادی خونده بودن واسم

او نظر کرده که من عاشق و دیوانه شدم / ور نه من در دل خود هیچ ندارم از خویش چشم مستش به دل پیر و جوان گر زده زخم /  قلب چون سنگ مرا کرده نگاهی صد ریش آرزو هست به خوبان که برش جان بدهند / شوق دیدار رخش کشته مرا پیشا پیش حاجتی نیست بر آن زلف پر… Continue reading علی آقا جوادی خونده بودن واسم