نا تمام

نیازی به بودن کنار تو نیست من این بازی ساده را از برم میان من و باغ چشمان تو گذشتست این بار آب از سرم ببین مرغ بی تاب این خاطرات گل تیغ تیزم، ببین پرپرم! Mohammad Hossein Ebrahimzadeh محمد حسین ابراهیم زاده

Published
Categorized as شعر

اول صبح آخرین روز کاری سال 91

دوش خعلی خسته بودم زودی خوابم برد.خواب دیدم دور هم نیشسته بودیم می میخوردیم. نگران بودم که به بدنم ضربه میزنم!!! یه تن سالم الله دادتم نباید از بین ببرمش. اللهم میفرمایند این خواب خوابه خوبیه انشالله همه عالم عاقبت به خیر بشن. گفتم تا 23 بهمن سال دیگه مزدا 3 میخرم. امید به الله.… Continue reading اول صبح آخرین روز کاری سال 91

بهمن 91

تاکسی نمایشگاه برنامه نویسی و نمایشگاه و محمدرضا تاتر پیاده رو ساعت (سعید) شب شور و شکر بود و شب باران و سنگ. Mohammad Hossein Ebrahimzadeh محمد حسین ابراهیم زاده

صبح سحرگه زود

صبح سحرگه زود آتش گرفته بی دود بر چشم، ژاله مسعود فارق ز وضع موجود در اجتماعِ پر “بود”  تنها، “نبود”، کم بود. یک فرصت طلایی آغاز آشنایی فنجان برای چایی ای مهربان کجایی حرفی پر از جدایی برخواست آتش از دود با خاطرات یاران ساعی و دل خرامان در عمق روز باران بی سایه… Continue reading صبح سحرگه زود

Published
Categorized as شعر

باز نشانه های الله. الحمد لله

باز نشانه های الله. الحمد لله دوش از شرکت با آقا رضا میرجانی وعده کرده بودم. بنا بود درباره رفتنم صحبت کنیم. ساعت 5:30 باهاش وعده کرده بودم. اینترنت دو روزه خعلی قطع و وصل میشه. کارامون مونده و کارفرمام انتظار داره. نمیشه بهش گفت اینترنتمون قطعه (چقدرم سخته تایپ بدون نگاه کردن! اما باید… Continue reading باز نشانه های الله. الحمد لله

تغییر اتاق کار

تغییر اتاق کار شرکتم که پنجره رو به زاینده رود دارد شب یلدا و آخر دنیا دیروز نستراداموس و این همه شایعات همه باطل شد! با گذشت زمان. شب یلدا بود. حافظ و شب چله ای واسه آجی! خوش گذشت… خعلی! با رفقا هم دیروز رفتیم کوه.. هوای زیبایی بود و غروبی محشر…گرد مه همه… Continue reading تغییر اتاق کار

یک هفته دیگه مونده تا صبح زیبای سلامتی و صلح …

یک هفته دیگه مونده تا صبح زیبای سلامتی و صلح … مردممون دارن به کدوم سمت میرن؟ پسرامون توی شعراشون یا قصاراشون از سیگار میگن!! از اعتیاد!!! از رخوت!! و دخترامون از بد نامی و غریبه رو با بو و یاد یکی دیگه در آغوش کشیدن!!! یعنی خیانت!!!! بابا مسئله عتیاد رو دیگه نمیشه با… Continue reading یک هفته دیگه مونده تا صبح زیبای سلامتی و صلح …

12/12/12

امروز 12/12/12 است. معصومه میگه ساعت 12:12′:12″ اگه آرزو کنیم برآورده میشه. منم میخوام لیست آرزوهام رو بنویسم. صلح جهانی خوشبختی همه دوستان (معصومه، خانم رضایی،الهه، مریم،آقای فرزاد، خودم و …) سلامتی همه دوستان و اقوام و فامیل و وابستگان و همه مردم جهان. اموال مسروقه مون تا آخر هفته  برگرده برم یه کشوری یا… Continue reading 12/12/12

الحمد لله

الحمدلله دیشب تموم شد. برنامه آموزشی پیش گیری از ایدز تموم شد. تحویل دادم. و مابقی پولم رو گرفتم. الحمد لله.10 روز دیگه به آخر این دوره به پیش بینی نستراداموس و مایاها بیشتر نمونده. و همه چیز آروم و عالیه. باور کنید اگه امروز بگن بیا برو با سر میرم.هفته دیگه میریم کرمانشاه برای… Continue reading الحمد لله

گناه دارم! تار بزن!

ساعت 2 بعد از ظهر بزن تار!! تا حالا دقت کردید مردم ما به اونی که “””””””گناه داره” ظلم نمیکنن؟ یعنی خودمونم میخوایم بگیم این کار رو با من نکن میگیم : من “گناه دارم!!” یعنی دلیل از این بالا تر؟! به نظرم میرسه اصلش این بوده که وقتی یه نفر یه کار بدی میکرده،… Continue reading گناه دارم! تار بزن!