اندکی دقیقتر به موضوع فقر نگریستن???
۴ تله تشدید فقر
«بنرجی» و «دوفلو»، ۲ اقتصاددان برجسته دانشگاه MIT، بیش از ۱۵ سال از عمر خود را صرف بررسی زندگی فقرا در هند، مراکش، کنیا، اندونزی و بسیاری دیگر از کشورهای در حال توسعه کردهاند.
کتاب «اقتصاد فقیر» (Poor Economics)، چکیده تجربیات این ۲ اقتصاددان در زمینه ارزیابی نتایج سیاستهای مختلف فقرزدایی است.
بخشی از کتاب، به ۴ دام جوامع فقیر اشاره میکند، دامهایی که توجه به آنها، میتواند کاتالیزور برنامههای فقرزدایی دولتها و سازمانهای عامالمنفعه باشد:
۱⃣ تله «کماطلاعی»
بسیاری از فقرا به چیزهای کمابیش بدیهی برای خانوارهای متوسط (مانند ارزش بالای سالهای اولیه تحصیل یا منافع زیاد واکسیناسیون منظم)، باور ندارند. طراحی شیوههای جذاب برای در اختیار گذاشتن اطلاعاتی ساده، راهی کمهزینه است که میتواند تغییرات مثبت وسیعی در زندگی فقرا ایجاد کند.
۲⃣ تله «تاخیراندازی مسایل حیاتی»
فقرا مجبورند بار مسئولیت جنبههای بسیار زیادی از زندگی خود را مستقیما به دوش بکشند، جنبههایی که برای خانوارهای متوسط، وضعیتی خودکار و ازپیشتعیینشده دارد (مانند به دست آوردن آب سالم، تغذیه مناسب کودکان و نوجوانان و یا بیمههای سلامت و بازنشستگی). طراحی مشوقهای کوچک برای آنکه فقرا چنین چیزهای مهمی را به تاخیر نیندازند، رکن کلیدی یک برنامه فقرزدایی موفق است.
۳⃣ تله «نبود بازار»
برخی بازارها برای فقرا وجود ندارند یا آنها در این بازارها با قیمتهای نامتعارفی روبرو میشوند. مثلا فقرا به دلیل نداشتن وثیقه، دسترسی به سیستم بانکی نداشته و مجبورند نرخهای بهره کمرشکنی را به وامدهندگان محلی بپردازند. بسیاری از فقرا نیز به دلیل دوری از مراکز جمعیتی، به شبکه توزیع بسیاری از کالاها یا خدمات دسترسی ندارند. طراحی نوآوریهای کسبوکاری یا فناورانه که امکان توسعه بازارهای ویژه فقرا را فراهم کند، میتواند نفع فراوانی به جوامع فقیر برساند.
۴⃣ تله «ناامیدی و بدبینی»
انتظارات و انگارههای ذهنی افراد، زمینهساز پیشبینیهای خودمحققکننده (Self-fulfilling prophecy) هستند. وقتی معلمان مناطق فقیر به کودکان میگویند بهاندازه کافی باهوش نیستند که بتوانند دوره آموزشی را تمام کنند، آنها بیشتر ترک تحصیل میکنند؛ وقتی دستفروشان انتظار دارند که حتی درصورت بازپرداخت وام، دوباره به سرعت زیر بار وام بروند، خلاقیت لازم را برای فروش بیشتر و بازپرداخت وام خود به خرج نمیدهند و . . .
تغییر این انتظارات منفی، ساده نیست، اما برنامههای نوآورانه برای تزریق امید و کاهش انتظارات منفیبافانه در بین فقرا، میتواند کاتالیزور جهشدهنده هر برنامه فقرزدایی باشد .
و من می پندارم به این دلایل، دلیل پنجمی را میتوان افزود و آن “عادی شدن مساله ی فقر برای جامعه و مسئولین و خود شخص فقیر” است.
شاید اگر همه خود را مسئول بدانند معضل و شرایط تحقیرآمیز برای فرد و جامعه برطرف شود???