شعر کرونا

Categories

عمه فرمودند:
اي شاعر شيرين سخنم بازبگو
اين. معظل ما وكل دنياست بگو

چون ریشه‌ی عمر ما به کل دود شدست
اشک از غم مردم جهان رود شدست
تهدید کرونا عمه جان چیزی نیست
ماییم و محبتی که مفقود شدست

عمه فرمودند:
در خواب بدم ندايي آمد بر خيز
از نو گل خوب تو خبر مي ايد
ديدم كه عزيز من غوغا كرده
هر كس زسر لطف نظر ها كرده

دیریست که کودکانه خوابیم عمه
رویای حباب روی آبیم عمه
دیریست به دیدار تو دلتنگ شدیم
عشقت چو شراب و جمله جامیم عمه

از اينهمه احساس گمانم برسد
دوستىم داري و انگار بيايي پيشم
خواهم كه بديدار من ايي يكدم
تا باز بگم هر انچه در دل دارم

سوگند به هرچه از خدا خواستنیست
مهر همه ی گروه پرداختنیست
افسوس که درمسیر دوریم ولی
یک بوسه به گونه ی شما کاشتنیست 💋

گر مهر ومحبتي ز من هست بدلت
خوشحالم كن و بريز بپاي پدرت
من دختر عموي خويش را دارم دوست
بعدش پدرت كه همره اوست دلت

{نفرستادم}
ای کاش که یک تنه قضاوت نکنیم
ما بین طناب و تیر، عادت نکنیم
ای کاش صدای زندگانی باشیم
بر پنبه به شعله‌ها وساطت نکنیم

پدر :
گفتند کرونا صدمه خواهد زد
برپیروجوان سربسر خواهد زد
خوشالم اگر این ویروس ناهنگام
برشعرادب چنگ زدو خواهد زد

 

این عمه که هست خواهر پنج داداش
طبعش شده آتشین چو هفتیر و کلاش
اما چو محبت است شلیک هاش
قلب همگان مملو عشق است براش

Leave a comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.