عمه فرمودند: اي شاعر شيرين سخنم بازبگو اين. معظل ما وكل دنياست بگو چون ریشهی عمر ما به کل دود شدست اشک از غم مردم جهان رود شدست تهدید کرونا عمه جان چیزی نیست ماییم و محبتی که مفقود شدست عمه فرمودند: در خواب بدم ندايي آمد بر خيز از نو گل خوب تو خبر… ادامه خواندن شعر کرونا
دسته: شعر
علی آقا جوادی خونده بودن واسم
او نظر کرده که من عاشق و دیوانه شدم / ور نه من در دل خود هیچ ندارم از خویش چشم مستش به دل پیر و جوان گر زده زخم / قلب چون سنگ مرا کرده نگاهی صد ریش آرزو هست به خوبان که برش جان بدهند / شوق دیدار رخش کشته مرا پیشا پیش حاجتی نیست بر آن زلف پر… ادامه خواندن علی آقا جوادی خونده بودن واسم
کابوس
در خواب که تو را میبینم، بیداری کابوس است.
یک
منم آن یک، باقیمانده از تقسیم.
باقی مانده
تو آمدی و باقی مانده صفر شد.
فصل
تو اگر فصل میشدی فصلالخطام بودی
فصل پنجم
در میان فصول،تو فصل پنجمی مابقی گرد تو شکل گرفتهاند.
کار مهم
ازش پرسید چیکارش داری؟ گفت:دوسش دارم
مهرگان
پاییز ماتم بهار بود تا تو آمدی جشن مهرگان
قیامت
از قبر که بیرون آمدم، تو را دیدم به به به این قیامت