یک سوم آن پنجره، یک پنجم آن تخت یک هشتم آواز دلِ بلبل بدبخت تصویر فرو ماندن آیینه به گلدان احساس زمین خوردن برف لب ایوان یک سوم بوی خنک سفرهی کاشی احساس نهان در سبدِ خسته نباشی ده شعله از انبوه امید شب یک پیچه
Tag: شعر
شعر کرونا
عمه فرمودند: اي شاعر شيرين سخنم بازبگو اين. معظل ما وكل دنياست بگو چون ریشهی عمر ما به کل دود شدست اشک از غم مردم جهان رود شدست تهدید کرونا عمه جان چیزی نیست ماییم و محبتی که مفقود شدست عمه فرمودند: در خواب بدم ندايي آمد بر خيز از نو گل خوب تو خبر… Continue reading شعر کرونا
علی آقا جوادی خونده بودن واسم
او نظر کرده که من عاشق و دیوانه شدم / ور نه من در دل خود هیچ ندارم از خویش چشم مستش به دل پیر و جوان گر زده زخم / قلب چون سنگ مرا کرده نگاهی صد ریش آرزو هست به خوبان که برش جان بدهند / شوق دیدار رخش کشته مرا پیشا پیش حاجتی نیست بر آن زلف پر… Continue reading علی آقا جوادی خونده بودن واسم
عاشق
سرش شکسته بوده رو تخت بیمارستان گریه میکرده بش میگن خوب میشی چیزیت نیس میگه “چرا الان نباس بالا سرم باشه” #عاشق بود
کابوس
در خواب که تو را میبینم، بیداری کابوس است.
یک
منم آن یک، باقیمانده از تقسیم.
باقی مانده
تو آمدی و باقی مانده صفر شد.
فصل
تو اگر فصل میشدی فصلالخطام بودی
فصل پنجم
در میان فصول،تو فصل پنجمی مابقی گرد تو شکل گرفتهاند.
کار مهم
ازش پرسید چیکارش داری؟ گفت:دوسش دارم