صدای قلبم از سینه،بروی صفحه میشینه صدای لحن سرد تو،که چشمام اونو میبینه سکون سرد اون حرفات، میگفتی واسم از دردات تو درد عشقت از اون بود،و من محتاج لبخندات و من مثل ی شبگردم، ب نور ماه آلوده برای خواستن چشمات، همه عشقم چ کم بوده دلت دلواپس پاییز، دلم درگیر دستاته تو خم… Continue reading چت آخر