آقای سوک

صب قرار شد #حاجی برسوننمون. در راه من ساکت بودم. #ویندوزم هنوز بالا نیومده بود!!! حال کار نداشتم. یا بهتر بگم، حال بی کاری (شایدم بی گاری!). وضعیت #کار رو به راه نیس. و همه چشم امیدم به دستای توانمند اللهه که هرگز تنهام نگذاشته. #پدر موسیقی رو عوض کردن. “لب کارون…” و انتظار شادی… Continue reading آقای سوک

یکدفه

ﻣﺼﺮع اول ﺳﮑﻮت ، ﯾﮑﺪﻓﻪ ﺑﯿﺪار ﺷﺪ در ﻃﻠﺐ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ، ﻗﻠﺐ ﺳَﺮِ دار ﺷﺪ آﺗﺶ ﺳﻮزان دل ، ﺟﻮﻫﺮ ﺧﻮدﮐﺎر زار ﺧﻂ ﮐﺶ ﻋﻘﻠﻢ ز ﻋﺸﻖ،ﯾﮑﺪﻓﻪ ﭘﺮﮔﺎر ﺷﺪ ﻃﻌﻨﻪ و ﺷﻮر و ﺷﮑﺮ، ﺻﺤﺒﺖ از ﻫﺮ ﺳﺮاب ﻣﻔﺘﯽ ﮐﺎﻓﺮ دﻟﻢ ، از ﻏﻤﺖ ﻋﯿﺎر ﺷﺪ از ﻗﻔﺲ آزاد ﺷﺪ ﻓﮑﺮ و ﺧﯿﺎﻻت و وﻫﻢ ﺳﯿﻢ… Continue reading یکدفه