ملاقات 2

روی صندلی معمول سر کار، دمای معمولی بدن، بعد از ظهر یک روز کاری خسته کننده،پاییز افسون گر برگ ریزون، صدای بلند موسیقی برای پرت کردن حواس بچه و خسته از همه چیز و همه کس… بابایی متوجه تغییرات پیرامونش شد. ۹۳ میخواد بیاد بیرون. میخواد ابراز علاقه کنه. میخواد بباره. میخواد درد دل کنه.… Continue reading ملاقات 2