تاکسی نمایشگاه برنامه نویسی و نمایشگاه و محمدرضا تاتر پیاده رو ساعت (سعید) شب شور و شکر بود و شب باران و سنگ. Mohammad Hossein Ebrahimzadeh محمد حسین ابراهیم زاده
Month: January 2013
صبح سحرگه زود
صبح سحرگه زود آتش گرفته بی دود بر چشم، ژاله مسعود فارق ز وضع موجود در اجتماعِ پر “بود” تنها، “نبود”، کم بود. یک فرصت طلایی آغاز آشنایی فنجان برای چایی ای مهربان کجایی حرفی پر از جدایی برخواست آتش از دود با خاطرات یاران ساعی و دل خرامان در عمق روز باران بی سایه… Continue reading صبح سحرگه زود