مرخصی روحی(استرحاحی)

دیروز به خودم مرخصی دادم. حالم خوب نبود. از خواب که پاشدم دیدم اصلا احساس رفتن به بی کاری رو ندارم. یه جورایی کار نیست! هر دفعه ای یه اسئله ای چیزی پیش میاد. مام میخونیم.ببینیم میشه حلش کرد! بعدم که حل میشه و تمام! کارای کمونشاهم که خیلی وقته تمومه. منتظرم تایید کنند BP… Continue reading مرخصی روحی(استرحاحی)

پشمك

روز سوم ماموريت چهارم كرمانشاهه.آر ديم تاييد شد. بي پيم رو هم نوشتم. اما ارائه نميدم. اينبار مهندس آزاده فر هم با ماست. استاد بزرگ پشت صحنه اوراكل. بگذريم…دوش رفتيم دنده كباب. سالار واسه دكتراش داد. بعدشم چرخ و فلك با پشمك و بعدشم شانسي!كلا اين بار سنگينه. كلا زندگي سنگين شده.توصيف خاصي تو ذهنم… Continue reading پشمك