آن وقت …

وقتی که مرا خواب در آغوش کشیده وقتی به لبت، میوه ی یک بوسه رسیده وقتی کمر همت من گشته خمیده یا رشته ی فکرم، گرهِ کور،تنیده وقتی که ز تو، رنگ ز رخسار پریده از محبس افکار، دگر، بال رهیده جان در طلب مهر تو “جان کاه” خریده از دیده شده اشک روان، زانچه… Continue reading آن وقت …

Published
Categorized as شعر

گاهی …

گاهی … گاهاً پیش میاد آدم کارت حضور و غیابش رو فراموش کنه با خودش بیاره. باید فرم “اعلام عدم ثبت ساعت حضور و غیاب” رو پر کنه. گاهاً اسم آقای سعادتی رو به عنوان مرور کننده و حامی پروژه توی RD020 می‌نویسه. و باید در ورژن بعدی اصلاحش کنه. گاهی به تک طینت صلصال… Continue reading گاهی …