تکلان توس.. روز دوم

تکلان توس.. روز دوم بسم الله الرحمن الرحیم دیروز با چند تا سوال و پی گیری و جلسه با دوستای هندی مون تموم شد.نکته جالبش موقع ناهار بود.ناهار بسیار عالی که پرسی نبود بلکه درست حسابی دیس جلومون بود  هرچقدر میخواستیم میکشیدیم. هندی ها بیشتر برنج میخوردن و با یه ماده ای اونو مخلوط میکردن.… Continue reading تکلان توس.. روز دوم

روز اول تکلان توس

روز اول تکلان توس دیشب برای اولین بار پرواز کردم. خیلی خوش گذشت.گرچه با همه اون چیزی که توی تصوراتم بود فرق داشت. اما خوش گذشت. یه اتبوس بزرگ بود که صندلی هاش از وی آی پی بدتر بود. فقط خیلی سریع تر حرکت میکرد و مهمان داراش خانم هم توشون بود. والبته خیلی مهربان… Continue reading روز اول تکلان توس

خانم منشی (خانم سعیدی)

خانم منشی (خانم سعیدی) روز -1 که به سفارش آقای هارونی اومدم واسه امتحان برنامه نویسی QSQL ، از در که وارد شدم، اولین کسی که دیدم ،خانم منشی بودند. با یه لبخند داشتند کارشون رو انجام میدادند.با یه کاپشن ورزشی ، پوست روشن، بوی یه عطر ناشناس(البته من اگه شناس هم بود اسمش رو… Continue reading خانم منشی (خانم سعیدی)

و اما بعد!

و اما بعد! امروز ساعت 1 صبح رسیدم خونه.همه خواب بودند.مادر و خواهرم را از خاب زابرا(یا شایدم ذابراه یا نمیدونم دیگه! عادت میکنید… املامم خوب نیس!) کردم تا در رو روم گشودند.بعد از یکم حال و احوال از سفرم پرسیدند. البته کم چون هم خواب آلود بودند و هم خاطراتم رو میخونن(فک کنم فقط… Continue reading و اما بعد!

بعد از ظهر روز اول در شرکت پاکسان

وقت ناهار که شد خانم امیدیان ،سرپرست تیم ای آر پی پاکسان،نفری یه برگ ژتون غذا آوردند و همگی رفتیم ناهار.بوی مواد شوینده تمام فضا رو برداشته بود.احساس میکردی اگه دست به ششات بمالی قریچ قریچ صدای تمیزی میده! غذا ماهی بود. قزل آلا .سوخاری .با نارنج .همراه پلو شوید و ماءالشعیر.توی سالن بزرگی که… Continue reading بعد از ظهر روز اول در شرکت پاکسان

شرکت پاکسان

امروز یکی از اون روزای خواب آلودگیه! دیشب اصلا نتونستم بخوابم . البته ناشکری نکنم یه کوچولو خوابم برد!ساعت حدود 10:40 بود که سوار اژانس شدم و با 3500 رفتم ترمینال کاوه.اونجا تازه متوجه شدم حرکت 11:45 هست و به همین دلیل یکم معتل شدم .بلیطم اینترنتی و به نام شرکت خریداری شده بود .… Continue reading شرکت پاکسان

بعد از ظهر روز اول در شرکت پاکسان

بعد از ظهر روز اول در شرکت پاکسان وقت ناهار که شد خانم امیدیان ،سرپرست تیم ای آر پی پاکسان،نفری یه برگ ژتون غذا آوردند و همگی رفتیم ناهار.بوی مواد شوینده تمام فضا رو برداشته بود.احساس میکردی اگه دست به ششات بمالی قریچ قریچ صدای تمیزی میده!غذا ماهی بود. قزل آلا .سوخاری .با نارنج .همراه… Continue reading بعد از ظهر روز اول در شرکت پاکسان

ظهر روز چهارم

ظهر روز چهارم ساعت ناهار روز چهارم کار توی شرکت باساست الان اذانه… روز های گذشته بیشتر به مطالعه گذشت و احتمالا تا ماه اینده و شاید سال اینده هم به همین روند طی بشه . خوب هرچی باشه باسا سازمان بزرگیه و ERP هم مفهومی پیچیدست.توی این چند روز مهندس نخعی هر روز برای… Continue reading ظهر روز چهارم

ظهر روز چهارم

ظهر روز چهارم ساعت ناهار روز چهارم کار توی شرکت باساست الان اذانه… روز های گذشته بیشتر به مطالعه گذشت و احتمالا تا ماه اینده و شاید سال اینده هم به همین روند طی بشه . خوب هرچی باشه باسا سازمان بزرگیه و ERP هم مفهومی پیچیدست.توی این چند روز مهندس نخعی هر روز برای… Continue reading ظهر روز چهارم

روز اول

دیشب که از حول درست خوابم نبرد! ساعت 3 یک بار پا شدم … 4 هم یک بار! صبح هم با اولین زنگ ساعت طبق معمول همه دفعه اول هام!!! بر پا شدم … یه کم اضطراب داشتم … از خونه تا سر کوچه در این هوای سرد حدود 5 دقیقه زمان برد و از… Continue reading روز اول