مرا خورشید و مه انکار کردند / تن نالان من افگار کردند
لباس عافیت از دل دریدند/ گل امید من را خوار کردند
یل دستان و رستم وار بودیم / چنین بیچاره ما را زار کردند
کلام ما به خون خواهی کشیدند / سر طفلان دل بر دار کردند
الف در بیت آخر چشم تر بود / بخندیدند و “دل” غمخوار کردند
Mohammad Hossein Ebrahimzadeh
محمد حسین ابراهیم زاده
محمد حسین ابراهیم زاده
1 comment
آااااااااخییییی دیگه هیچی کامنت پای این شعر نیست!!!!
حیف این شعر خاک بخوره یکی از بیشترین بازدید کننده ها رو داشت!!!
کامنت گذاشتم ویلنم غصه نخوره…خعلی دوسش دارم…
بــــه بــــــه عجب صدایی توش نهفته 🙂