شهر دزد!

Categories

شهر دزد!

شب آخر احسان غذای محلی دانوب رو توی ی ماهی تابه گرم کرده بود ک فرداش تو اتاق مونده بود. بعد از ی هفته تنبلی آخر ی شب شستمش بردم در اتاق 6 بدم به دانوب. دیدمش سلام علیک کردیم منو ب هم اتاقیاش معرفی کرد. و طبق معمول همه شون از سلام اول فهمیدن من اصفهانیم. اولا که اومده بودم یکم واسم گرون تموم میشد. سعی می‌کردم تغییر لهجه بدم. یا ب قول مامانجون کتابی صحبت کنم. اما هر بار بد تر و بد تر تابلو می‌شدم.

دفعه آخر توی تاکسی ی جور دیگه ته تهرونی! با اون ناز توی لهجشون پرسیدم : “آقا… تا سِد خندان چقد میشه؟؟” و دیگه هیچی نگفتم. طرف بقیه پولو ک پس داد گفت “بچه اصفهانی!!” و همه مسافرا با هم گفتن: “اصلاً هم تابلو نیس!!”.

تا اینکه توی نمایشگاه کتاب و عروسک سر لهجم حدود 17 هومن تخفیف گرفتم!!! و ازون پس اصلاً سعی نکردم تغییرش بدم. گاهاً توی جلسات اتوماتیک می‌چرخه روی کتابی اما آخرش ته لهجه پیداس. طنینش داد می‌زنه اصالت دارم. بهش افتخار می‌کنم.

اون موقم که هم اتاقیای دانوب پرسیدن. با لب خند فخر فروشانه‌ای گفتم بله. این احساس تفاخر رو با جمله بعدیشون درون سازی کردن واسم. ازم خواستن اصالت اصفهانی یکی از هم اتاقیاششون رو بررسی کنم! طرف یه پسر کوتاه قد ظریف جثه بود. قیافش اصلا به اصفهان و حواشیش نمی‌خورد.و هفته دیگه داشت می‌رفت سربازی. چیزی نگفتم. دوستاش ازش خواستن باهام با لهجه صحبت کنه. و طرف مث بچه دبستانی که معلم ازش تقلب گرفته تو چشمای من ذل زده بود. من فقط لب خند می‌زدم. منتظر بودم هر چیزی به هر لهجه ای بگه تا ازین عذاب آزادش کنم. بگم مثلا مال اطراف اصفهانه. یا … . اما چیزی نمی‌گفت. و هم اتاقیاش دیگه کف زمین پهن شده بودن. مونده بود دیگه بهش تج..ز کنن!! در ب درش کردن. بهش می‌گفتن اصالتاً افغانیه. می‌گفتن تو صندوق عقب سمند می‌خوای بری افغانستان سرباز فراری بشی و…

واقعاً واسش ناراحت بودم. اما آخه چرا درباره اصالتش دروغ گفته بود؟ چرا می‌خواس کسی باشه که هرگز نمی‌تونه باشه؟

یکی از دوستام ازم پرسیدن: چرا جوک های اصفهانی رو با افتخار تعریف می‌کنی و خودتم می‌خندی؟

گفتم: اولا واسه شما جوکه واسه ما خاطرس!! دوماً جوکای اصفهانی یا درباره اقتصادی بودن اصفهانیاس یا زرنگیشون. یا هردو. مثالی ازهردوش:

طرف به بچش میگه : بابا با دوس دخدِرِد تو سینما وعده کون تا نَخَی پولی بیلیطشا تو بِدِی. پسره میپرسه: پَس پولی بیلیطی خودی مَنا کی حساب کونِد؟؟؟؟؟

تو همین پانسیون ما از همه شهرا آدم هست. اما همه اتاقای گرون و خوبش رو اصفهانیا گرفتن. همه می‌دونن که اصفهانیا واسه خودشون و خونوادشون کم نمی‌ذارن و خیلی خیلی هم خوب خرج می‌کنن. اما نکته ای که هست. باج به شغال نمی‌دن. پول زور نمی‌دن. نمی‌ذارن کسی سرشون کلاه بذاره. نمی‌ذارن کسی بی دلیل پولشون رو بخوره و … خوب نمی‌دونم شاید شهرای دیگه این اخلاق رو نداشته باشن اما پول حلال با زحمت به دست اومده قرار نیس بی‌دلیل هدر بشه. پول حلال زحمت کشی خرج باج شغال نباس بشه. کشور های دیگه ای مثل هلند هم مردم همه این اخلاق پسندیده رو دارن. هم صرفه جویی هم حساب گری. و واسه مردمش افتخار ملی حساب می‌شه. اگه بقیه این موضوع رو درک نمی‌کنن به نظرم ضریب هوشیشون پایینه یا دقتشون کمه. یا دوس دارن به یه موضوعی بخندن!!

خندیدن به جوکای اصفهانی همون قدر لذت بخشه که مثلا خوندن بداهه سرایی ملک الشعرای بهار یا فردوسی. آخه مث جوکای دیگه نیس که توش مثلا یه قوم بی غیرت نشون داده بشن. یا بلاهتشون جلوه گر بشه یا فاعل بودنشون توی مسایل *** که البته وقتی به ی قوم بگی فاعل مطمئنا به نصف دیگه خودشون گفتی مفعول!!!

نکته بعدی شیوایی و سادگی لهجه اصفانیه که شنیدنش گوش نوازه و ی مدت اگه در جوارش قرار بگیری نا خود آگاهت اینقدر تحت تاثیرش قرار می‌گیره که لهجه می‌گیری. (الان همه همکارای من به تایید فامیلاشون لهجه گرفتن!!)

من خیلی جاهای این سرزمین زیبا بودم. هرجایی لهجه خودشون رو دارن. لهجه هایی ک یکی از دیگری شیرین تره. و لب خند به لبت میاد وقتی کسی با اصالت و غرور با لهجه محلیش (البته نه غلیظ که نشه بفهمی) صحبت می‌کنه. یادمون باشه اصالت ما چیزی نبوده که انتخابش کنیم پس نه باید دلیل سرکوفت ی مجموعه باشه نه دلیل افتخار.

 

 

پ.ن بعد از یک سال: متاسفم که من و ملتم اینقدر نژاد پرستیم. چ فرقی می کنه اهل کجا باشی؟؟

اهل کاشانم
نسبم شاید برسد
به گیاهی در هند، به سفالینه ای از خاک “سیلک”.
نسبم شاید، به زنی فاحشه در شهر بخارا برسد.

اهل کاشانم، اما
شهر من کاشان نیست.
شهر من گم شده است.
من با تاب ، من با تب
خانه ای در طرف دیگر شب ساخته ام.

 

2 comments

Leave a comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.