به نام مردم با سوز و با رنج |
فلانی هستم از درس صد و پنج |
اگر استاد جان قابل بدانند |
دو سه مصراع شعرم را بخوانند |
منم استاد آن شاگرد باهوش |
که اسمم را نمی کردی فراموش |
به یادم هست روزی پای تخته |
بگفتی درس بنده خیلی سخته |
نمی خواهد بخوانی کل اوراق |
فقط از نصف تا درس دو تا ساق |
اگر کامل همین ها را بخوانید |
ز پایانیتان نمره بیارید |
نمی ذانی چقدر سختی کشیدم |
که تا یک جزوه ی عالی خریدم |
نمی دانی چقدر منت شنیدم |
چقدر تنبل چقدر محمل شنیدم |
فلانی را که یادت هست استاد |
که مینشست اون گوشه با اخم و غم باد |
اصلا وقتی بگفتم من سلامش |
به یاد آمد همه حرف و کلامش |
مسلسل وار بی گفت و شنودی |
بگفت از ترم یک هر آمرودی |
دریغ از لحظه ای مکث به هنگام |
که من گویم فلانی جزوه می خوام! |
حالا بعد از هزار و یک مصیبت |
که ننماید خدا هرگز نسیبت |
گرفتم جزوه ی خانم فلانی |
چه شخص مهربانی با حیایی |
به هر برگش هزار و یک نگار است |
سر هر برگ هم صد تا شعار است |
نمی دانم چرا هر روز و هر بار |
بنالد او همی از آن شب تار! |
چه شمع و شربت نازی کشیده |
چه جاهایی به نقاشی رسیده |
پس از تحریر آن تقویم اشعار |
دو خطی هم به یاد درس هر بار |
خلاصه بعد کلی دقت و زود |
بخواندم آنچه را در جزوه اش بود |
نه از نصفه که از اول بخواندم |
ولی در ساقی دوم بماندم |
چو شد روز نبرد درس و بنده |
به خود تلقین نمودم درس قنده |
کنون استاد خوب و مهربانم |
تو دانی هیچ از درست ندانم! |
تو هم از درس خود چیزی ندانی |
اگر درس دگر استاد خوانی! |
خدایی نمره ی تو چاره ساز است |
که هر نیم نمره اش چون صد نماز است |
اگر از 9 به بالا هرچه دادی |
ثواب حج بری گر خود بدانی |
دریغا وقت تحریرم تمام است |
مراقب هم رسیده پیش پام است |
بیا و شعر دل را آشتی باش |
معدل را ببر بالا به حرفاش |