توی جلسه ی مدیریت قرارداد ها، شهرداری مرکزی مشهد با آقای زرین کوب یه برگه سفید در حین خواب آلودگی به دستم رسید تا بتونم روش بعد از 3 هفته یه انعکاس کوچیک از خاطراتم داشته باشم. روش این موارد رو یادداشت کردم:
v ورود به SCM
- 30% وقت آزاد با وجود پروژه های کرمانشاه و زیراکس
- میرزا بنویس
- کار شبانه روزی
- 4 روز مختص SCM
v کرمانشاه، برف، جلسه ی مشترک مالی، فروش روز 2 شنبه
- آقای آرمند، تغییرات لازمه ی باسکول
- آمدن آقای احمدزاده، یک شنبه شب
- “خانم مهندس فرمودند اما تائیدیه جناب عالی واسه من ملاکه
- فروش سرویس
- برگشت از فروش خارجی
- انگار گیر افتادیم!!
- شروع برف از یک شنبه عصر
- دوشنبه شب پرواز کرمانشاه، تهران، مشهد
- فردا صبح ماشین ها
- جلسه با آقای آرمند، توضیح سیستم فروش، برف بازی مبسوط با همکارای پتر شیمی!!
- برف به احمد زاده
- شب اتبوس
- شب پرواز
- فردا صبح (چهار شنبه) ماشین ها
- پرواز ساعت 13
- ون ساعت 3 حرکت از کرمانشاه، صندلی عقب، بوی لنت، صحنه، توی گردنه
- تماس های متعدد، کنسل کردن کنسلی پرواز 13.5
- برگشتن به کرمانشاه
- اعصاب بجه ها
- ترمینال راه آخر
- شام آخر
v مشهد
- 7 صبح رسیدن به اصفهان، حرکت به مشهد 6 عصر
- هواپیمایی زاگرس، تیم باخته مشهدی!! مزه ها مسافر(اگه راس میگی فارسی بگو!!)، غذای یارو مربیه!
- بهجت، هتل آپارتمان
- جمعه، از صبح تا شب کار تا 1 بعد از نصف شب
- شنبه جلسه با کارفرما، جلسه تدارکات منطقه 3
- پاکات!
بعدشم جلسه رو ترک کردم!