جیغ میزد … امیر
کجا میری؟!
و صدای نازک از ته دلش توی عمق خیابوندنبال صدای موتور محو میشد
کلیم قلبش ، میگفت برو بیرون . میگفت : این شوهر منه تازه پیداش کردم ببین !
چراغ رو خاموش کردم رفتم دم پنجره ، ازته سرکوچه داشت برمیگشت به خانم چاقه ى چیزی گفت اونم روبه شوهر و پسراش کرد ك زل زده بودن به اون گفت ما همسایه روبروییم گفت این آقاهه اومد یهو توخونه نمی دونم کی بود ا ونام یکم خودشون رو با. چند تا سوال قانع کردند و تمام