تو قدر آب چه دانی

Categories

سَلِ المَصانعَ رَکباً تَهیمُ فی الفَلَواتِ

تو قدرِ آب چه دانی که در کنارِ فراتی؟

شبم به رویِ تو روز است و دیده‌ها به تو روشن

و اِن هَجَرتَ سَواءٌ عَشیَّتی و غَداتی

اگر چه دیر بماندم امید برنگرفتم

مَضَی الزَّمانُ و قلبی یَقولُ إِنَّکَ آتٍ

من آدمی به جمالت نه دیدم و نه شنیدم

اگر گِلی به حقیقت عَجین آبِ حیاتی

شبانِ تیره امیدم به صبحِ رویِ تو باشد

و قَد تُفَتَّشُ عَینُ الحیوةِ فِی الظُّلماتِ

فَکَم تُمَرِّرُ عَیشی و أنتَ حاملُ شهدٍ

جوابِ تلخ بدیع است از آن دهانِ نباتی

نه پنج روزهٔ عمر است عشقِ رویِ تو ما را

وَجَدتَ رائِحَةَ الوُدِّ اِن شَمَمتَ رُفاتی

وَصَفتُ کُلَّ مَلیحٍ کما یُحِبُّ و یَرضیٰ

مَحامدِ تو چه گویم که ماورای صفاتی؟

اَخافُ مِنکَ و اَرجو و اَستَغیث و اَدنو

که هم کمندِ بلایی و هم کلیدِ نجاتی

ز چشمِ دوست فتادم به کامهٔ دلِ دشمن

اَحِبَّتی هَجَرونی کَما تَشاءُ عُداتی

فراقنامهٔ سعدی عجب که در تو نگیرد

سعدی

و اِن شَکَوتُ اِلی الطَّیرِ نُحنَ فی الوُکَناتِ

معنی از خانم ملیکا رضایی در گنجور:‌

بیت اول :از انبارهای آب ها در مورد سوران که در بیابان تشنه هستند سوال کن .مصانع آبگیرهایی بوده اند که مزه گوارایی

نداشته اند ؛اما برای تشنگان -بیابان-نعمت بزرگی بوده است.

بیت دوم :شب من با دیدین روی زیبا تو روز است و چشمان و دیدگان من با دیدن روی زیبا تو روشن میگردد ؛اگر مرا ترک نمایی شب و روز من برابر است (یعنی چه شب و چه روز به یاد یار خواهم بود و زمان دیگر فرقی نخواهد داشت چرا که هر لحظه تنها تو هستی که پیش چشمان من هستی )

بیت سوم:اگر چه زمان زیادی را بهانتظار گذراندم اما امید از دست ندادم(نا امید نگشتم)زمان گذشت(عمری گذشت )و دلم میگوید که تو خواهی آمد[به زیبایی تمام استاد سخن سعدی ،به این اشاره میکند که عاشق برای همیشه در فراق یار در انتظار یار است و از یاد او غافل نیست و هر زمان منتظر دیدار او هست ،حتی اگر هیچ گاه این دیدار رخ ندهد …]

بیت چهارم :من آدمی و انسانی و کسی به زیبایی و جمال تو ندیده ام و نه وصف زیبایی اش را شنیده ام ؛اگر خمیر آفرینش تو از همان آب و گل دیگران است حقیقتا که آغشته به آب زندگانی و خدا هستی .

بیت پنجم:شبهای تاریک و تیره و سیاه من ،به امید دیدن و دیدار تو و روی تو صبح میشود ؛و برخی اوقات چشمه حیات در سیاهی ها و تاریکی ها جستجو میشود 

بیت ششم :تو چقدرزندگانی ام را تلخ و زهرین میکنی- با این همه -(در حالی که )تو این همه شهد و شیرینی داری (در حالی که پر از خوبی و زیبایی هستی )؛از زبان تو جواب تلخ را شنیدن زیبا هست 

از زبان یار هر تلخی را شنودن باز هم زیبا هست …

بیت هفتم:عاشق روی تو بودن تنها این چند روز کوتاه عمر زندگی مان نیست (پنج روزه عمر اینجا در واقع همان منظورش کوتاهی این دنیا و عمر کم انسان است و میتوان گفت که مجاز از زود گذر بودن / کوتاهی این دنیا هست )؛اگر خاک قبر و گور مرا استشمام کنی (ببویی) بوی عشق را می یابی (حتی پس از مرگ من جسم بی ارزش و خاک تنم و روحم عاشقانه در انتظار توست و باز عاشق تو …)

بیت هشتم :هر زیبایی ملیحی(بانمکی )را بدان گونه که دوست میداری مورد پسند ت هست وصف کردم ؛حمد و ستایش ات چگونه بر زبان بیان کنم (تو را چگونه بیان نمایم )که تو فراتر از وصف کردن هستی [زبان ناتوان من در وصف جمال و زیبایی و وصف صفاتت ناتوان هست ]

بیت نهم :از تو میترسم و از تو خوف دارم و به تو امید دارم و از تو دست یاری و -کمک -میخواهم و به تو (وصال )نزدیکی میجویم که تو هم دام بلا هستی و هم کلید رهایی و نجات هستی .

بیت دهم :ازچشم دوستانم افتاده ام به دلخواه و خواست دشمنانم و بی ارزش گشته ام دوستان مرا ترک نموده اند همان طور که دشمنانم میخواهند (از چشم دوست و یار افتاده ام و آنان مرا ترک نموده اند که این همان خواسته دشمنان من است ) 

بیت یازدهم :شگفتا -شرح نامه جدایی- فراقنامه سعدی که بر تو هیچ اثر نمیکند ؛اگر به پرندگان این شکایت ها ببرم در لانه هاشان شیون کنند.میتوان گفت که این بیت در واقع اشاره به بی اهمیتی یار در سوزش عشاق هست و زنان را در آتش عشق خویش میسوزاند

Leave a comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.